جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان

زنده باد اول ماه مه روز همبستگی بین المللی کارگران جهان!

 

اول ماه مه سمبل رزم همیشگی کار و سرمایه در سرتاسر جهان است.

اول ماه مه تریبونی است برای تولیدکنندگان نعم مادی و معنوی در سرتاسر جهان تا به حاکمانی که عبودیت سرمایه را پذیرفته اند، نشان دهند، که بدون تلاش و دسترنج آنها چیزی به نام رفاه، تمدن و فرهنگ در روی این کره ی خاکی وجود ندارد.

اول ماه مه امسال هنگامی فرا می رسد که بحران اقتصادی عمیقی سرتا سر امریکا و اروپا را فرا گرفته است. اقتصاد قمار بازی بانکدار ها جهان را به ورشکستگی و بیکاری و فقر و فلاکت کشیده است .برای مثال در کشوری مثل انگلیس وزن بانک ها چهار ونیم برابر وزن اقتصاد کشور است و در بخش مهمی از با نک ها میزان پاداشی که مدیران بانک ها برای خود و کارمندان بالای بانک ها می پردازند سه برابر سود سهام سرمایه گذاران است(نمونه بانک بارکلی).

اقتصاد یونان تحت حاکمیت سیاستمداران دزد و کلاش که خود و خانواده هایشان بزرگترین صاحبان سرمایه ی این کشور محسوب می شوند، آخرین نفس هایش را می کشد. پرتقال و اسپانیا در راهی قدم می گذارند که یونان چند صباحی است آنرا پشت سر گذاشته است. حاکمیت سرمایه در فرانسه جامعه ی این کشور را چند پارچه کرده و این مهد دمکراسی را به چنان روزی انداخته است که در انتخابات اخیر نیروهای فاشیست و شبه فاشیست 18 در صد آرا را به خود اختصاص دادند.

آلمان به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا برای مقابله با بحران، نتایج آنرا میان اقشار کم در آمد جامعه سر شکن کرده و بدین ترتیب در این کشور هر روز تعداد بیشتری برای امرار معاش به کارهای کم در آمد روی می آورند. و جنبش اشغال وال استریت که بعد از رسوائی ورشکستکی بانکها و موسسات عظیم مالی در آمریکا بوجود آمد، خود گویای نارسايى ساختارى سیستم سرمایه داری در این بزرگترین اقتصاد دنیا می باشد.

در منطقه ی خاورمیانه و افریقا با اوج گیری حرکات ضد دیکتاتوری در تونس، مصر، سوریه، یمن، اردن و مراکش، مردم خود را از یوغ دیکتاتوریها که با کمک آمریکا، کشورهای غربی و عربستان سعودی سر پا مانده بودند، آزاد کرده و کارگران این کشورها بخصوص در تونس و مصر با ایجاد سازمانهای صنفی مستقل برای رزمهای آینده مهیا می شوند.      

اول ماه مه روزیست که کارگران آذربایجان در ایران همراه با هم زنجیران خود در سراسر کشور فریاد مظلومیت و محکوم بودن به فقر سیاه را رساتر و رساتر سر می دهند.

اول ماه مه امسال در حالی فرا می رسد که بدتر از سالهای قبل کارگران و خانواده های آنها در نبود سازمانهای صنفی واقعی شان در مقابله با هیولای گرانی، بیکاری، فقر و اعتیاد به «مرحمت» رژیم اسلامی وابسته تر می شوند. رژیمی که با کوبیدن بر طبل سیاستهای جنگ طلبانه ی مبتنی بر شوونیزم و راسيزم آریائی و شیعی، کشور را بیش از بیش در آستانه ی ورشکستگی و نابودی قرار داده است.

اقتصاد ایران هرچه بیشتر از تولیدى به دلالی تغییر یافته است که باند ارگانیک ملا و پاسدار عامل ایجادی این تغیر و بیکاری میلیونی گردیده است.

به گزارش خبرگزاری رسمی کشور ایلنا، 60 در صد کارگران در زیر خط فقر به سر برده و زحمت کشان شاغل برای ادامه ی زندگی به شغل های دومی و سومی روی می آورند. برای این کارگران که در مقایسه با هم طبقه ایهای بیکار خود هنوز از «مزیت داشتن شغل» بهره مندند، زندگی یعنی کار، کار و کار. در شهرهای بزرگ کشور برای این بردگان وابسته به سرمایه، استراحت بعد از کار، در کنار خانواده بودن و یا احیاناً پرداختن به سرگرمیهای رایج و بهره مندی از فرهنگ، رویائی بیش نیست. در کشوری که خط فقر در آن 700 هزار تومان بر آورد می شود، حداقل دستمزد 390 هزار تومانی برای زحمت کشان یعنی محکوم بودن به مرگ تدریجی. تازه به اعتراف بعضی از مقامات مسئول، کارفرمایان کوچک که خود قربانی سیاستهای جنون آمیز و هرج و مرج اقتصادی حاکم بر کشور هستند، حاضر به پرداخت این حداقل دستمزد نیز نشده و علیرغم قراردادهای رسمی، کارگران و زحمت کشان را وادار به کار در شرائط بدتری می نمایند.

بانک مرکزی در سال جاری نرخ تورم را بیست ودو و نیم درصد اعلام کرده است. در حالی که به نظر کارشناسان مستقل نرخ واقعی بالا تر از 40 درصد می باشد.

به گزارش همین موسسه در یک سال اخیر گوشت 50 در صد، روغن و قند و شکر 30 در صد، لبنیات 26 تا 59 در صد، حبوبات و برنج 45 در صد و میوه 27 درصد گران شده اند.

نماینده ی کارفرمایان در شورای عالی اقتصاد از نابودی دو میلیون فرصت شغلی در یک سال اخیر خبر می دهد. بدین ترتیب نرخ بیکاری در کل کشور 23 در صد و بین فارغ التحصیلان زن و مرد به ترتیب 50 تا 37 درصد است. البته باید در نظر داشت که به دلیل بحران واحد های تولیدی که خود نتیجه ی سیاست های جنگ طلبانه ی رژیم و محاصره ی اقتصادی کشورهای غربی است، نرخ بیکاری هر روز و هر ساعت در کشور در حال افزایش است.

بنا به آمار مقامات جمهوری اسلامی در خوش بینانه ترین حالت بیش از دو میلیون معتاد در سراسر کشور وجود دارد. بنا به آمار های سازمان ملل، ایران یکی از کشورهائی است که بالاترین نرخ اعتیاد به مواد مخدر را دارا می باشد. سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام می کند که هر روز 10 نفر معتاد در سرتاسر کشور به علت سو استفاده از مواد مخدر جان می دهند. زحمت کشان و خانواده های آنها دم دست ترین قربانیان اعتیاد در کشور محسوب می شوند.

فقر رو به افزایش باعث شده است که در کشور تعداد حاشیه نشینان از مرز 7 میلیون نفر بالاتر برود.

علیرغم همه ی اینها کارگران و زحمت کشان در مقابل سیاستهای ریاضت اقتصادی و گسترش فقر و گرانی مافیای حاکم بر کشور، سنگر به سنگر می جنگند. در یک سال اخیر دهها موسسه و کارخانه شاهد اعتراضات و اعتصابات مختلف بوده اند. از جمله ی این موسسات می توان از لاستیک کیان، فرش البرز، لاستیک دنا، کارخانه های پتروشیمی، لوله سازی، نوردهای ساوه، اهواز و آبادان، مجتمع عسلویه، کارخانه های ریسندگی و بافندگی در کاشان، قزوین، سنندج، کرمانشاه، کارگران صنایع فلزی و قطعات فولادی در تهران و ذوب آهن اصفهان نام برد.

همچنین علیرغم فشار بر سندیکاهای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه، فعالین این دو سندیکا دلیرانه در حال نوشتن تاریخ مبارزات سندیکائی کشور هستد.

رژیم ضد کارگری و ضد بشری جمهوری اسلامی جواب مبارزات کارگران را با زندان، شکنجه و اعدام می دهد.

رضا شهابی به عنوان عضو هیئت مدیره و خزانه دار سندیکای کارکنان شرکت واحد و علی نجاتی از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه علیرغم اعتراضهای بین المللی هنوز در زندان به سر می برند.

از دیگر کارگران زندانی می توان از شاهرخ زمانی، علی اخوان، ساسان واهبی وش، محمد حسینی، مهدی فراحی شاندیز، مهرداد امیری وزیر، بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی نام برد.

معلمان به عنوان تولید کنندگان معنوی کشور برای حفظ دستاوردهای صنفی خود و همچنین بهبود زندگی اسف انگیزشان می رزمند. رسول بداغی عضو هیئت مدیره ی کانون صنفی معلمان، همچنین عبدالله مومنی، علی پورسلیمان، رسول بداغی و محمد داوری هنوز در زندان هستند. عبدالرضا قنبری معلم زندانی دیگر به مجازات اعدام محکوم شده است.

در آذربایجان که خود قربانی سیاستهای ضد آذربایجانی رژیم محسوب می شود، کارگران و زحمت کشان در یک سال اخیر برای مقابله با سیاستهای ضد مردمی و ضد آذربایجانی رژیم بارها و بارها دست به اعتصاب و اعتراضات مختلف زده اند.

اعتصابات کارگران پتروشیمی و بخش آهنگری تراکتورسازی تبریز، کارگران ذوب آهن، لاستیک سازی و پارچه بافی اردبیل، کارگران گونی بافی ارومیه و کارگران «پارس سویچ» زنجان مشتی نمونه ی خروار هستند.

رژیم جمهوری اسلامی که هر روز در شهرهای مختلف آذربایجان تسمه از گرده ی فعالین ملی و طرفداران محیط زیست می کشد، به اعتراضات زحمت کشان آذربایجان نیز با زندان و شکنجه جواب می دهد. شاهرخ زمانی که به سمبل مبارزات کارگری در آذربایجان بدل شده است، هم اکنون مدتهاست که در بد ترین شرائط در زندان تبریز به سر می برد. جا دارد که در اینجا یاد و خاطره ی فعال ملی و کارگری آذربایجان چنگیز بخت آور را نیز گرامی بداریم که در سال 1388 شمسی به شکل مشکوکی در گذشت.

کارگران و فعالین ملی آذربایجان!

همانگونه  که ما از همبستگی و مبارزه مشترک ملت ها و زنان در مبارزه علیه رژيم حاکم دفاع می‌کنیم از مبارزه مشترک کارگران آذربایجان و همبستگی آنان با دیگر کارگران با دیگر خلق ها در همه نقاط ایران و ازمبارزه مشترک آنان علیه جمهوری اسلامی نيز دفاع می کنیم.

امسال مراسم اول ماه مه را باید به جشن همبستگی ما بین نیروهای ملی، طرفداران محیط زیست، زحمت کشان و زنان آذربایجان بدل کرد. نیروهای ملی آذربایجان باید در خواسته های به حق خود از مبارزات برادران و خواهران کارگر و زحمت کش خود غفلت نکنند. کارگران و زحمت کشان آذربایجان باید بدانند که برادران و خواهران آنها که برای ایجاد دولت ملی، حقوق ملی آذربایجانیها، برای شعار «اؤز دیلینده مدرسه اولمادی هر کسه!» و بقای دریاچه ی ارومیه می رزمند، متحدین اصلی آنها در مبارزات روز مره شان محسوب می شوند. زنان آذربایجان باید به هر نحوی که شده مبارزات خود را با مبارزات فعالین ملی و زحمت کشان آذربایجان پیوند دهند. باید هر خانواده ی آذربایجانی به سنگری برای دفاع از حقوق ملی، حقوق زنان، حقوق زحمت کشان و محیط زیست آذربایجان بدل شود. فعالین ملی آذربایجان باید بدانند که بدون پیوند ما بین مبارزات ملی با مبارزات زنان و کارگران، آزادی ملی برای خلق آذربایجان امکان ناپذیر است. پیام نوروزی امسال 20 نفر از زندانیان کارگری و فعالین ملی آذربایجان از زندان تبریز گام بلندی است در این راستا. 

کارگران و زحمت کشان آذربایجان!

جنبش فدرال دمکرات آذربایجان سازمانی است که برای ایجاد دولت ملی در آذربایجان می رزمد. ما گفته ایم و باز هم تاکید میکنیم که سرمایه اصلی هر ملتی و هر کشوری، مردم آنست. از آنجائی که اکثریت غالب هر ملتی، نیروی کارهمان ملت است که به تولید مادی و معنوی آن مادیت می بخشد، و نیمی از آنرا زنان جامعه تشکیل میدهند، بنابراین، مبارزه برای حقوق زحمتکشان و برابری حقوقی زنان با مردان و از بین بردن تبعیض جنسی، بخش تفکیک ناپذیری از مبارزه برای حقوق ملی و حق تعیین سرنوشت بشمار میرود. در پلاتفرم سازمان ما آمده است که:

برای "گسترش عدالت اجتماعی و بهبود شرايط زندگى دشوار  زحمتکشان، کارمندان و همه مزد بگيران" باید "در جهت ايجاد تامين خدمات اجتماعی و تعليم و تربيت و بهداشت برای شهروندان و ايجاد بيمه های بيکاری و خدمات طبى در کشور" تلاش شود و برای ایجاد تعادل در ثروت و از بین بردن فاصله ی وحشتناک طبقاتی موجود در کشور "سيستم ماليات تصاعدى بردرآمد، سود، ارث و دارائى" ایجاد شده و همچنین برای تامین رفاه همگانی "سيستم بيمه های اجتماعی" بوجود آید.

اول ماه مه روز  جشن مشترک و در عین حال روز تجدید عهد همه کارگران جهان در مبارزه علیه سیستم سرمایه داری برای حقوق خویش درجهان است که کارگران آذربایجان و دیگر خلق ها در ایران پیکره جدائی ناپذیری از آنرا تشکیل میدهند .

جشن اول ماه مه بر کارگران آذربایجان و ایران مبارک باد!

جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان- اردیبهشت1391