اعلاميه

انتخاب بین احمدی نژاد و رفسنجانی، انتخاب بین زهر و ز قوم!

 

 

          فلسفه حق رای و انتخابات در هر کشوری، بر این پایه استوار است که مردم رای دهنده، با استفاده از حق رای خود و از طریق انتخاباتی که انجام میدهند، حق پائین کشیدن حاکمیت سیاسی و حق تغییر معادله قدرت را دارند. لازمه آن، وجود دموکراسی، آزادی احزاب سیاسی، وجود حاکمیت قانون، در رابطه قدرت سیاسی با شهروندان و کل جامعه، و نیز حق دستیابی احزاب مخالف دولت بقدرت است و بهمین جهت نیز اسم آن انتخابات است. زیرا به جامعه امکان این را میدهد که از طریق شرکت در یک انتخابات قانونی و بشیوه ای قانونی، قدرت حاکم را عوض و یا ابقاء کنند .این امر هرگز در مورد جمهوری اسلامی صدق نمیکند.چرا که، کانون اصلی قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی، یعنی «ولایت فقیه» غیر انتخابی و غیر قابل تغییر است و اقتدار و اختیارات آن، از پادشاهان قرون وسطی که در آن انتخاباتی وجود نداشت، بیشتر است. از این نظر، کلمه انتخابات، در جمهوری اسلامی، خالی از مضمون واقعی و شیوه رایج انتخابات در دنیا ست.

 

          برعکس،انتخابات در جمهوری اسلامی همواره بر پایه محدود کردن حق انتخاب از میان عناصر درون حاکمیت و تحمیل منتصب شد گان خود حاکمیت  بعنوان کاندیداها جریان داشته است و مردم حق نداشته اند که خود،کاندیدای مورد نظر و اعتماد خود را که شرط ضروری هرگونه انتخابات واقعی است، عرضه کنند. در نتیجه، همه انتخابات در جمهوری اسلامی، انتصابات درون حکومتی و بیعت گیری از مردم و در پوشش انتخابات بوده است.

 

          اکنون از کدام جمهوری و از کدام انتخاباتی سخن گفته میشود؟ اگر مردم کشوری حق انتخاب آزاد فرد مورد نظر و اعتماد خود را نداشته باشد، در آنصورت از کدام انتخابات واقعی میتوان حرف زد؟ صرفنظر از اینکه در این باصطلاح «انتخابات» ریاست جمهوری، تقلبات آشکار و پنهانی صورت گرفته است یا نه، که معمولا و بتجربه ثابت شده است که کارگزاران جمهوری اسلامی، ابائی از بکارگیری آن نداشته اند، اصل انتخابات در آن هرگز چیزی جز انتصابات نبوده است. اساس انتخابات در «حق انتخاب» است که انکار چنان حقی، در قانون اساسی جمهوری اسلامی، رسمیت قانونی یافته است. شرکت در چنین انتخابات انتصاباتی، چیزی جز مشارکت در انکار حق مشروع خود و مشروعیت دادن به انتصاباتی نامشروع و توهم شرکت در انتخابات نیست.

 

          پاره ای از روشنفکران و هنرمندان و کسانی که خود را فعال سیاسی میدانند، در ابتدا با این عنوان وارد میدان شدند که با عدم تحریم و  با رای دادن به معین، راه را بروی قالیباف و رفسنجانی بعنوان چهره های منفور و فاسد سیاسی ببندند. اکنون به بهانه بستن راه « فاشیسم» و مقایسه نابجای وضعیت انتخاباتی فرانسه با انتخابات انتصاباتی ایران، و شیراک دست راستی با لوپن فاشیست، شتابان مشغول باز کردن راه برای رفسنجانی هستند. چنین مقایسه ای بدلایل زیر نا بجا و  تنها خود فریبی و مشروعیت تراشی اجباری برای رفسنجانی است:

 

1-     در فرانسه انتخابات برگزار میشود ودر جمهوری اسلامی، حاکمیت در قدرت، با هرگونه انتخابات دموکراتیک مخالف بوده و تنها به انتصاباتی از طرف خود رضایت میدهد.

 

2-در فرانسه، ژان ماری لوپن خارج از قدرت سیاسی بوده و ژاک شیراک نیز با اتمام دوره ریاست جمهوری، خارج از قدرت قرار میگرفت و انتخابات، یکی از آن دو را در حاکمیت قرار میداد.

 

3-در جمهوری اسلامی، هم احمدى نژاد قاتل و تیر خلاص زن، و هم رفسنجانی آمر همین قتلها و غارت کشور، همین حالا و بدون انتخابات هم بخش مهمی از ساختار قدرت سیاسی را تشکیل میدهند. همانگونه که قالیباف ها و لاریجانی ها، خارج از مدار قدرت نیستند.

 

4- در فرانسه اگر لوپن به قدرت می رسید، یک حزب فاشیستی، در کانون اصلی قدرت سیاسی قرار میگرفت. حال آنکه همین الان واز بدو تشکیل جمهوری اسلامی، هسته مرکزی قدرت سیاسی در آن کاملا در اختیار جریانات فاشیستی قرار داشته است و باند های ضربت خیابانی آن، صرفنظر از آدم کشی ها سال 60 و قتلهای زندانیان در سال 67، حتی در دوره ریاست جمهوری خاتمی، دائما میدان دار خیابانها بوده اند و هستند.

 

5- در فرانسه، اگرچه شیراک یک دست راستی است، لیکن فرانسه را بین اعضای خانواده خود تقسیم نکرده است و در مقابل کشورهای خارجی، از منافع عمومی کشور خود دفاع میکند.حال آنکه رفسنجانی حاضر است بشرط حفظ خود و دار دسته چنگ انداخته بر قدرت، تمام کشور را نیز به حراج بگذارد. کاری که خود خمینی در قرداد الجزایر کرد.

 

     تردیدی نیست که فردی چون احمدی نژاد، که تیر خلاص به مغز آدمها می زده است و از طریق شغل ترور و قصابی آدمی از سربازی به سرداری رسیده است، موجود شنیعی است، لیکن همین احمدی نژاد ها، جزو محصولات داخلی رژیم بوده واز طرف عناصر در هرم قدرت، از جمله خامنه ای ها و رفسنجانی ها سازمان یافته اند. عنوان کردن خطر فاشیستی برای توجیه رفسنجانی، گمراه کننده و بدین معنی است که جمهوری اسلامی، فارغ از این ویروس فاشیستی بوده است!

 

          در رابطه با حقوق ملیت ها، باید گفت که هیچیک از ایندو باصطلاح کاندیداها، حقی برای ملیتها بر سمیت نمی شناسند .فراموش نباید کرد که بالاترین تبعیض علیه ملیت ها در ایران، در دوره رفسنجانی انجام گرفته است و کوچکترین حق طلبی آنان، با شکنجه و تیر خلاص احمدى نژاد ها در خیابان ها و کنج زندانها روبرو گشته است. رفسنجانى در آستانه همين انتخابات رياست جمهورى حتى شعارهاى انتخاباتى اصلاح طلبان حکومتى در رابطه با «مسائل قومى و اقليتها» را خطرناک و تشديدقوميت گرايى ميدانست و آنها را از مطرح کردن آن اکيدا برحذر ميداشت

 

          ملت ترک و مردم آذربایجان، محکوم به انتخاب بین زهر و زقوم تحفه استبداد حاکم نیستند و با تحریم هردوی آنها، ونه آشکار به هرد و، دست رد بر سینه استبداد توتالیتر جمهوری اسلامی مى زند.

هئيات اجرائيه جنبش فدرا ل- دموکرات آذربايجان