بیانیه تحلیلی جنبش فدرال دموکرات آذربایجان در باره اوضاع سیاسی ایران

جنبش فدرال دموکرات آذربایجان

 

 

● هر حکومتی هرقدر هم یک پارچه باشد ، معمولا بر یک ائتلافی  استوار است و وجوه اتحاد آن بر اختلافات آن دربرابر مخالفین سیاسی ، غلبه دارد. در کشورهای استبداد زده ، این ائتلاف ضرورتا بشیوه مرسوم درکشور های دموکراتیک ، که در آنها ائتلافات بر پایه یک سلسله گفتگوها و توافق ها انجام میگیرد ، بوقوع نمی پیوندد ، بلکه نیروی هژمونیک ، سیاست خود را تحمیل می کند و متحدین خود را بر آن میدارد تا منافع خود را در چهار چوب سیاست های نیروی هژمونیک جستجو کنند. در آنصورت ، هر نوع نزدیکی به کانون اصلی قدرت ، می تواند موقعیت های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی را برای آنان تامین کند.

 

● در رژیم های توتالیتر که ساختار حاکمیت با عنصر ایدوئولوژیک نیز همراه است ، رقابت در بین " داوطلبین" یا بیرون راند بخش هائی از ائتلاف پیشین ، بر نحوه تفسیر از خط سیاسی " رهبری" اصلی دور میزند. اگر منشاء تفسیر مقدم تری نیز وجود داشته باشد که حاکمیت موجود بنیاد خود را بر پایه تفکر سیاسی و ایدوئولوژیک آن قرار داده است ، در آنصورت ، رقابت ها ممکن است بر محور انطباق یا انحراف از آن نیز چرخش پیدا کند.

● از انقلاب بهمن ببعد ، در جه پیروی از خط فکری خمینی ، مهمترین دست آویز در این رقابت ها بوده است و هر طیفی تلاش کرده است که درجه مشروعیت خود را با میزان وفاداری به وی توجیه کند.

 

● آز آنجائی که پایه اجتماعی نظام توتالیتر اسلامی بر دو عنصر " حزب الله" و " بازار " قرار داشت و خمینی بار ها بر آن تاکید ورزیده بود، و نیز با توجه به اظهارات ضد و نقیض خمینی در دو دوره پیش از قدرت و بعد از قدرت ، هر نیروئی از ائتلاف همواره تلاش داشته است بر بخش هائی از آن تکیه کرده و تفسیر سیاسی خود را منطبق با خط فکری " رهبرِ ی" عنوان کند.

 

● با در نظر گرفتن اینکه هیچ حاکمیت سیاسی بر ائتلاف دائمی استوار نیست ، و در کشورهای مبتنی بر استبداد توتالیتری ، ائتلاف آزاد وجود ندارد ، معمولا ، نیروی هژمونیک ، موئتلفین خود را انتخاب میکند.

 

● از انقلاب بهمن باینطرف ، روحانیت طرفدار خمینی ، کانون اصلی قدرت و نیروی هژمونیک در آن بوده است. بموازات افزایش فقر و فلاکت مردم در کشور نفتی ایران ، این بخش از روحانیت ، به اشرافیت مالی و اقتصادی در ساختار اقتصادی ایران نیز تبدیل گردیده است.

 

● تبدیل روحانیت طرفدار خمینی به اشرافیت مالی و اقتصادی ، با تکیه بر سازماندهی و بسط ماشین سرکوب عملی گردید و مهره های اصلی این ماشین نیز بتدریج به مواضع کلیدی در اقتصاد و قدرت مالی تبدیل گردیند. هر چه بر ظرفیت این ماشین سرکوب افزوده شد ، وزن و اهمیت آن نیز افزایش یافت.

 

● با توجه به افزایش نارضائی داخلی در سطوح متفاوت ، مر کز ثقل حاکمیت ، در دوره چهار سال آخر دوره ریاست جمهوری خاتمی ، در جهت امنیتی- نظامی کردن ساختار بوروکراتیک قدرت ، حتی با دور زدن دستگاه بوروکراتیک رسمی دولت ، حرکت کرد و انتخابات اخیر ریاست جمهوری ، به آن رسمیت قانونی داد.

 

● ا نتخاب انتصابی احمدی نژاد ، برای نخستین بار نیروی قهر درونی رژیم را در مرکز دستگاه اداری کشور قرار داده است. این نیرو همواره بخش لاینفک رژِِیم ، بازوی اصلی سرکوب آن ، و نیز بخش صاحب امتیاز آن در برابر دستگاه بوروکراتیک کشور ، زبان اصلی حاکمیت در برابر مخالفین و مردم ، و عیار سنج اصلی در کشش پذیری تحمل آزادی های سیاسی و  حاکمیت قانون بوده است.

 

● پرتاب شدن احمدی نژاد به پست ریاست جمهوری در شرایطی انجام گرفته است که جمهوری اسلامی در درون و در مناسبات بین المللی خود با چالش های جدی روبروست. عناصر درونی این بحران در جمهوری اسلامی را می توان چنین خلاصه کرد:

شکاف عظیم طبقاتی بی سابقه ای ، ، بر فقر و فلاکت اکثریت جامعه افزوده است. لایه های زحمتکش جامعه در فقر جانکاه غیر قابل تصوری زندگی می کنند .نرخ بیکاری بر اساس اظهارات خود دست اندر کاران رژیِم بین 12تا 15 در صد است و بنا به اعتراف رئیس سازمان ملی جوانان ، نر خ بیکاری در میان جوانان بر 31 بر صد بالغ می شود. همچنین بر پایه

 بر رسی های آماری خود دولت ، هم اکنون 9 ملیون و هشتصد هزار تن از جوانان در جستجوی کار وجود دارد. میزان بیکاری در میان زنان و نیز در مجموعه مناطق غیر فارس نشین بیشتر از میانگین بیکاری در سطح کشور است. سیاست تبعیض آمیز در سرمایه گذاری در مناطق ملی و تمرکز آن در مناطق فارس نشین ، عامل تشدید بیکاری در مناطق ملی و دلیل عمده مهاجرت از آذربایجان و دیگر مناطق ملی بوده است.

بیشتر از دو ملیون تحصیل کرده دانشگاهی در بیکاری بسر میبرد ، ملیون ها جوان به اعتیاد کشیده شده اند و صد ها هزار از زنان و دختران ناگزیر از تن فروشی شده اند. منشاء اصلی همه این فلاکت ها، سیاست های جمهوری اسلامی در طی بیست و هفت سال گذشته بوده است.

در طی این سالها ، کسانی چون هاشمی رفسنجانی ، خامنه ای ، موتلفه اسلامی و  باند های امثال مصباح یزدی، و فر ماندهان فاسد سپاه ، با تکیه بر اهرم قدرت سیاسی و استفاده از دستگاه سرکوب ،  با غارت منابع ملی کشور و تشدید هرچه بیشتر درجه استثمار ، به اشرافیت مالی بزرگی در کشور تبدیل شده اند . فرزندان آنان در مراکز قدرت اقتصادی کشور جا گرفته اند ، صاحبان کارخانه ها و منابع اصلی در آمد ها هستند و میلیارد ها دلار از ثروت های غارتی را در خارج از کشور سر مایه گذاری کرده اند.

 

● اختراع احمدی نژاد ، مانوور ماهرانه  و حساب شده ای از طرف مرکز ثقل حاکمیت ولایت فقیه بود تا باشعار مبارزه با فساد و آقا زاده ها و دفاع از محرومین ، رای توده های به فقر و فلاکت کشیده شده در" دوران سازندگی" هاشمی رفسنجانی و دوره هشت ساله خاتمی ، را بخود جلب کند. حاکمیت ولایت فقیه این باربرای درمان بد بختی ها ، به پیش راند ن نیش خند آمیز داروگری متوسل گردید که این فقر و فلاکت فزاینده  وچپاول های بی حساب، در سایه سرکوب امثال وی میسر شده بود.

 

● استفاده هرچه بیشتر از ماشین امنیتی-نظامی ، از طرف ولایت فقیه نیازمند روغن کاری هرچه بیشتر چرخ و دنده های آن و دادن امتیازات سیاسی و ما لی  برای آن بخش از حاکمیت بود. بهمین دلیل نیز بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد ، نه تنها علیه این آقازاده ها هیچگونه اقدامی انجام نگرفت ، بلکه بر دامنه فساد افزوده تر شد و پروژهای سود آور بزرگی به بخش امنیتی-نظامی واگذار گردید.

 

● در سطح رای توده ای ، رای به احمدی نژاد ، از یکسو واکنشی بود علیه سردمداران فاسدی چون هاشمی رفسنجانی و موتلفه اسلامی ، که با استفاده از اهرم قدرت سیاسی ، به ثروت های افسانه ای دست یافته بودند ، که خود عامل فقر و فلاکت مردم بودند ، و از سوی دیگر ، بیان سرخوردگی عمیق مردم از دوره هشت ساله اصلاح طلبان و سیاست های ورشکسته آنان بود .

 

  گسترش جنبش های توده ای علیه حاکمیت اسلامی در سطوح متفاوت ، یعنی جنبش دموکراتیک زنان برای حقوق برابر سیاسی و اجتماعی ، جنبش کارگری ، و جنبش ملیت های تحت ستم  در مناطق ملی ، ارکان رژیم را به لرزه انداخته  و ، موجب نگرانی تمام طیف های حکومت اسلامی گردیده است . جنبش ملی عرب ها در اهواز ، بلوچستان ، کردستان و آذربایجان در سال گذشته برای دفاع از حقوق برابر ملی با فارس ها  ، نشان دهنده این بود که مسا له ملی به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی تبدیل گردیده است و به احتمال قریب به یقین ، با اولین لرزش در تن جمهوری اسلامی ، به فعال ترین عنصر سیاسی و توده ای در کشور تبدیل خواهد شد.

 

● جمهوری اسلامی ، دربرابر جنبش دموکراتیک عمومی در کشور ، راه حلی جز عوام فریبی و سر کوب نمی شناسد ، بهمین دلیل راه حل آنرا در امنیتی –نظامی کردن فضای سیاسی کشور و گسترش هرچه بیشتر  تاریک اندیشی  می بیند ، و علم کردن احمدی نژادها بیان این گرایش است.

 

● ماهیت ضد دموکراتیک و خصلت قدرت سیاسی تک ملیتی در یک کشور چند ملیتی ، امکان حل مسا لمت آمیزمساله ملی را با دشواری جدی روبروساخته است. بدون دگر گونی اسا سی در این ساختار تک ملیتی ، مساله ملی راه حلی نخواهد داشت. توسل به سرکوب ، فقط می تواند به نیروی گریز از مرکز در بین ملیت های غیر فارس دامن زده و آنها را در آن جهت رادیکالیزه کند. عدم همراهی و حتی مخالفت جریان های سیاسی پراکنده و روشنفکران  نمرکز گرابا خواسته های دموکراتیک ملیت ها ، می توان بر تشدید این گرایش ها دامن بزند.

 

  تنها همگرائی ، اشتراک در پلاتفورم سیاسی تشکل های سیاسی در مناطق ملی ، و نیز حمایت  نیرو های   چپ و  دموکراتیک  از حقوق برابر ملیت ها و  حقوق شهروندی ، ظرفیت تغیر در معادله  فوق را دارد و می تواند مانع از فروپاشی و تجزیه کشور گردد.

 

● جنبش مدنی و دموکراتیک زنان  بدلیل وجود عنصر ضد زن در ایدوئولوژِی جمهوری اسلامی ، از روز اول با آن در تنش بود و بتدریج شکل آگاهانه وتوده ای  یافته است و جمهوری اسلامی را بعنوان مانع بزرگی در برابر حقوق مدنی و سیاسی خود می بیند.زنان ملیت ها و اقوام در این رابطه ، از ستم مضاعف ملی و فرهنگی ، مرد سالاری" خودی"  و آپارتاید چند وجهی نیز رنج می برند.

 

● جنبش  دموکراتیک در مناطق ملی  برای حقوق برابر ملی و شهروندی ، جنبش دموکرتیک زنا ن برای حقوق برابر مدنی و سیاسی و رفع ستم جنسی ، و جنبش کارگران و زحمتکشان برای عد الت اقتصادی و اجتماعی و بر خورداری از حق تشکل ، و نیز جنبش دموکراتیک عمومی برای آزادی های سیاسی  و حق تشکیل احزاب و دفاع از حقوق بشر ، اجزاء بهم وابسته پیکره  دموکراسی در ایران را تشکیل می دهند . گام بر داشتن تنها ی هر یک از آنها ، بدون درک پیوند درونی و گوهره مشترک آنان ، بدون اشتراک مساعی و حمایت از همدیگر ، مانع از صف آرائی افقی بهم پیوسته ای علیه استبداد حاکم و عدم پیشرفت دموکراسی  خواهد بود.

 

● جمهوری اسلامی  در مناسبات بین ا لمللی خود با بحران بی سابقه ای روبروست . این بحران از ماهیت خود جمهوری اسلامی ناشی میگردد.

 

  اساس بحران آفرینی جمهوری اسلامی در مناسبات بین المللی ، از ابتدا بر دو محور بو ده است : حفظ یک نوع بحران قفل شده در مناسبات خود با آمریکا ، و دامن زد ن به تنش در میان اعراب  و اسرائیل .

 

● بحران قفل شده با آمریکا که در ما ه های اول انقلاب و با گروگان گیری درسفارت آمریکا آغاز گردید ، هدفش پی ریزِی پایه های حکومت توتالیتر و خلع سلاح مخالفین سیاسی بود، تا مانع از شکل گیری یک قطب سیاسی دموکراتیک شود..

 

● بحران اتمی فعلی ، که ا ساسا آمریکا را رو درروی خود دارد ، با ز از همان منطق در یک فضای زمانی دیگر تبعیت می کند که این بار ، هدف آن حفظ حاکمیت موجود و کسب تضمین برای بقای آن است.

 

● بحران انرژی اتمی ، قبل از این که خصلت فنی و اقتصادی برای تامین انرژی ارزان برای کشور داشته باشد ، از یک ماهیت سیاسی بر خور دار است. این شکلی از حادثه سفارت در یک فضای تاریخی دیگر است . در واقع ، جمهوری اسلامی این بار میخواهد با گروکان گرفتن افکار عمومی داخل کشور در مورد یک " حق" مجرد ، ، اشکال دیگر "حق" را که نیاز حیاتی  و حق طبیعی مردم است ، یعنی آزادی و دموکراسی را خفه کند.حق مجرد  انرژی اتمی ، در واقع در خدمت سرکوب حق مشخص آزادی و دموکراسی  است. جمهوری اسلامی  با بعد ملی دادن به آن مقایسه آن با ملی شدن نفت ، میخواهد  به تحریک ناسیونالیسم ایرانی بپردازد، بویژه در شرایط فعلی که جنبش ملیت ها ، بصورت  شبح تهدید کننده ای برای بقای حاکمیت آن در آمده  وممکن است که چهار چوب موجود سیاسی ایران نیز بر اثر سیاست سرکوب گرانه داخلی و ماجراجوئی های بین المللی آن ، به مخاطره افتد.

 

● جمهوری اسلامی با دامن زدن به بحران اتمی ، ممکن است همدردی بخش هائی از مردم در کشور های مسلمان را بر انگیزد ، لیکن بیشتر از آن به نگرانی بیشتر کشور ها در منطقه خاورمیانه و امکان حرکت آنان در آن مسیر و دامن زدن به دور تازه و خطرناکی از مسابقه تسلیحاتی را بر انگیخته است.

 

● جنبش فدرال دموکرات آذربایجان ، اعتقاد جدی دارد که کشور ها بدلیل ساختار درونی خود فرو میریزند و نه بر اثر دشمنی ها و جنگ و  هجوم خارجی. اگر شوروی از هم پاشید ، بدلیل جنگ و حمله خارجی نبود ، بلکه ساختار درونی آن ، وی را بطرف فروپاشی میبرد ، و اگر ایران تجزیه شود ، بدلیل ساختار تک ملیتی و حاکمیت توتالیتری موجود است . زیرا ملت ها تا ابد محکوم به انکار خود و زیستن در زیر یک چتر استبدادی و تحمیلی نخواهند بود.

 

● جمهوری اسلامی ، از فضای تنش در خاور میانه ، بعنوان یک ریه تنفس ایدوئولوژیک استفاده میکند، و به فضای تنش در خاورمیانه دامن می زند. این اقدامات با تزریق ملیون ها دلار به ساز مان های مختلف حزب الله و حماس و جهاد اسلامی و سازمان های ریز و درشت بنیاد گرای اسلامی  و ببهای به فقر و فلاکت کشاندن اکثریت مردم کشور خود انجام می گیرد.، که بنوبه خود بر گرایش های افراطی در بین اسرائیلی ها دامن میزند.

سر دمداران جمهوری اسلامی از آوارگی فلسطینی ها بعنوان یک ابزار سیاسی و ایدوئولوژیک بهره بر داری می کنند ،  بی آنکه به جهانیان بگویند که خود ، جمعیتی برابر جمعیت فلسطین ، از کشور خود بیرون رانده اند.

 

● ما بر این اعتقادیم که حل عادلانه مساله فلسطین ، پایان دادن به اشغال سرزمین های اعراب  توسط اسرائیل ، برسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت فلسطینی ها در تشکیل دولتی از آن خود و شناسائی متقابل دولت اسرائیل از طرف فلسطینی ها ، می تواند زمینه اصلی تنش در خاورمیانه  را بشدت کاهش داده و ظرفیت بهره برداری جمهوری اسلامی از آن را از بین ببرد.

 

● جمهوری اسلامی ، یکی از پایگاه های اصلی تروریسم در منطقه و دیگر نقاط جهان است. تا کنون هیچ کشوری باندازه جمهوری اسلامی ، از تروریسم بعنوان بازوی سیاسی در مناسبات بین المللی استفاده نکرده است. انواع آدم ربائی ها و ترور ها در خارج کشور ، بنحوی مستقیم و غیر مستقیم ، با جمهوری اسلامی در ارتباط بوده است. وضعیت فعلی عراق ، اگرچه محصول سر کوبگری های صدام در سر کوب آزادی های دموکراتیک و ممانعت از رشد سیاسی جامعه از یکسو و حمله و اشغال خارجی از سوی دیگر بوده است ، لیکن جمهوری اسلامی نقش مهمی در بی ثباتی و تروریسم روزمره آن دارد. روشن است که جمهوری اسلامی ، هدف های متفاوتی را در این رابطه دنبال می کند، که در وهله اول ، میخواهد با کشاندن میدان بازی به خارج از مر زهای خود ، خطر علیه حاکمیت خود را دور سازد ، دوم در اختیار داشتن یک کارت بازی در صورت امکان مذاکره با امریکا و استفاده از آن برای گرفتن تضمین بقای خود ، و  داشتن اهرم نفوذی در در منطقه است

 

● جنبش فدرال دموکرات آذر بایجان ، برای سازماندهی یک جنبش ملی و دموکراتیک نیرومند در آذربایجان و نیز سازماندهی اراده سیاسی تورک های ساکن ایران که بتواند نقش موثری در سرنوشت سیاسی و تحولات اجتماعی آن ایفاء کند ، تلاش می نماید. اژ اینرو، وظیفه مبرم خود می داند که رابطه و دیالوگ سازنده ای را با همه تشکل های سیاسی تورک بر قرار سازد.

 

● جنبش فدرال دموکرا ت آذر بایجان ، تلاش دارد که روابط خود با ساز مان های ملل تحت ستم در ایران گسترده تر ساخته و برای پی ریزی یک مکانیزم دموکراتیک برای ایران فدرال با آنها اشتراک مساعی و همکاری نزدیکتری داشته باشد.

 

  ما همکاری  با تشکل ها و ساز مان های سیاسی را که از آ زادی های سیاسی  ومدنی ، حقوق بشر ، حقوق زنان و کارگران و زحمتکشان جامعه دفاع می کنند ، جزو اهداف خود می دانیم که می تواند به اعتلای دموکراسی در کشور ما یاری کند.

 

● جمهوری اسلامی ، همچنان دشمن مشترک آزادی و حقوق دموکراتیک  همه ایرانیان بطور اعم ، و دشمن حقوق ملیت ها و حقوق زنان بطور اخص است . جناح های مختلف آن هر اختلافی که با هم داشته باشند ، در حفظ حکومت دینی  و تبعیض ملی و جنسی اشتراک نظر دارند ، ازاینرو در تقابل ذاتی با آزادی و دموکراسی . حقوق ملیت و زنان قرار دارند.

 

جنبش فدرال دموکرات آذربایجان